رویای صورتی
سلام رویای صورتی همیشه یه چیزایی هست که میگم یادم بمونه بنویسم ولی جدیدا وقتی میام اینجا یادم نمیاد چی قرار بود بنویسم..... نزدیک عید نوروزه ،قبلا هم نوشته بودم برات که وقتی بهار میشه دلم چقد هواتو میکنه.....فکر کنم وقتی به دنیا بیای ، بوی بهار بدی ، بوی شکوفه ی بهار نارنج ...... میدونی نور خاتونم ، خیلی دلم میخاد لباس چین دار گلگلی تنت کنم و یه گلسر قلمبه بچپونم وسط کله ت و بریم عیددیدنی.....خیلی دلم میخاد وقتی عیدهای نوروز میریم پارک ، به جای بچه های خاله و دایی ، تو رو تاب بدم ، به جای اونا از تو عکس بگیرم ، دنبال تو وسط چمن و سبزه بدوم، اردکهای تو برکه رو به تو نشون بدم..... خیلی دلم میخاد دنیای قشنگ من تو باشی رویای صورتی......